نقش مغز در ارتباط با اختلالهای زبان
در حالی که عوامل پزشکی و محیطی خاص میتواند کودک را در معرض خطر ابتلا به اختلال زبان قرار دهد، این عوامل بخودی خود قابل شناسایی نیستند.
گفته شده است نابهنجاری های کانونی میتواند دلیلی بر رشد نکردن مهارت های خاص باشد. اما، حتی با وجود فنون نوین تصویری، هنوز در مورد آسیب شناسی رشد اختلالهای زبان زیاد نمی دانیم. پلانت و همکاران و پلانت با استفاده از فنون تصویری تحقیقاتی را در مورد نابهنجاری های مغز آغاز کرده اند. دیده شده است پسران مبتلا به آسیب زبانی خاص و نیز برخی از خواهران و برادران و والدین آنها به ناتقارنی غیرطبیعی بافت های اطراف شیار سیلویوس دچارند. تصور میشود عامل نبود این تقارن تاثیرات ژنتیکی ایجاد شده در زهدان باشد. پژوهشگران تاکنون نتوانسته اند در مورد وجود رابطه نابهنجاری های کانونی یا آسیب رشدی زبان توضیح قانع کننده ای ارائه دهند. حتی اگر عوامل عصب شناختی مسبب تمامی موارد اختلالهای زبان در کودکان در حال رشد نباشد، فراوانی این عوامل بحدی است که تمامی کودکانی را که در معرض خطر رشد نابهنجاری های عصب شناختی هستند در خطر رشد اختلالهای زبان قرار دهد. گروهی از کودکان که تصور میشود در معرض خطر آسیبهای عصب شناختی هستند، کودکان نارس یا آنهایی هستند که پیش از موعد متولد شدهاند. آن دسته از این کودکان که هنگام تولد وزن بسیار کمی دارند، بویژه با این خطر روبرویند. بنابراین این کودکان باید پیوسته و در فواصل معین معاینه شوند تا مشخص شود آیا زبان و دیگر مهارت های آنان بطور طبیعی رشد میکند یا نه. شواهد موجود در این باره تاکنون ناهمخوان بوده است. استریونسون بکس و استریونسون هیچ رابطه معنی دار آماری میان دوره شکل گیری نوزاد در زهدان یا وزن هنگام تولد و تاخیر زبان و گفتار در ۳ سالگی نیافتند، گرچه تمایل معنیداری بسوی اختلال زبان در این کودکان مشاهده شد، بکس بر این باور است که رابطه میان این دو هنوز نامشخص است.
وی همچنین یادآور میشود از آنجا که کم وزنی هنگام تولد و تاخیر زبان و گفتار در بیشتر کشورهای پیشرفته متداول است، امکان دارد رابطه ای تصادفی بین این دو وجود داشته باشد. رایت و همکاران میان وضعیت زبان نوزدان کم وزن، و نوزدان بهنجار در ۳ سالگی، تفاوت معنی داری نیافتند. بایرز براون، بندرسکی چپمن نیز تاخیر معنی داری در رشد دستگاه آوایی - گفتاری نوزدان پیش رس در مقایسه با نوزدان بهنجار مشاهده کردند. این روند در نوزدانی که بطور مستمر دچار خونریزی درون بطنی (TVH) بودند بارزتر مینمود، به این معنی که دامنه تاخیر وسیع تر بود. از سوی دیگر منیوک، لیبرگوت و شولتز زمانی که در خلال دومین و سومین سال تولد، رشد واژگانی و آوایی نوزدان پیش رس و نوزدان طبیعی را اندازه گرفتند، هیچ تفاوتی بین این دو گروه مشاهده نکردند. در مرحله بعدی مطالعه، منیوک و همکاران پی بردند نوزادان پیش رس در گستره ای از آزمون های زبانی و شناختی در محدوده طبیعی قرار میگرفتند. آرام و همکاران به مساله وجود آسیب زبانی خاص، در برابر تاخیر زبان، در کودکانی پرداختند که هنگام تولد وزن اندکی داشتند. یافته های آنان نشانگر هیچ تفاوت معنی داری در مورد آسیب زیان خاص در کودکان پیش رس، در مقایسه با کودکان گروه کنترل نبود. اما شواهدی به دست آمد که نشان می داد در گروه کودکان کم وزن، به میزان فزایندهای تاخیر زبانی وجود دارد که با سایر مسائل رشدی در ارتباط است.
هنگامی که تمامی متغیرهای مرتبط را در نظر میگیریم، در می یابیم که یافته های بالا ناهمخوانی کمتری با یکدیگر دارند. رایت و همکاران بر اهمیت عوامل اجتماعی و محیطی در تاثیرگذاری بر رشد زبان تاکید دارند و معتقدند این عوامل کمک میکند تا به رغم اثرات اولیه نابالندگی زبان، کودک در سال های پیش از دبستان به سطوح بهنجار رشد زبان دست یابد. بایرز براون، بندرسکی، و چپمن در مورد این که آیا یافته های آنان توان پیش بینی وضعیت زبانی کودک را دارد جانب احتیاط را می گیرند. در واقع پژوهش های بعدی لوئیس و بندرسکی نشان داد برخی عوارض پزشکی با مهارت زبان بیشترین همبستگی را دارد، خواه خونریزی درون بطنی وجود داشته باشد یا خیر. این پژوهشگران نتیجه می گیرند برای مطالعه رشد کودک نارس، با توجه به تاثیر متقابل عوامل گوناگونی چون عوارض پزشکی و موقعیت اقتصادی - اجتماعی بر یکدیگر، بهتر است دیدی تعاملی برگزیده شود. رابطه میان عوامل محیطی و رشد زبان و گفتار با توجه به شرایط قبل از تولد، هنوز بخوبی تبیین نشده است. برای اندازه گیری اهمیت هر عامل جداگانه مانند نابالندگی، و تاثیر احتمالی موقعیتهای فراوانی که با آن در ارتباط است (تک سرپرستی، فقر، سوء تغذیه) باید مجزا و مانند آنچه لوئیس و بندرسکی انجام دادند، بررسی شود. هنوز برای تحقیق بیشتر در زمینه های پیشنهادی بیشاپ یعنی احتمال وجود رابطه میان اختلالهای رشد زبان و برآیند عوامل ژنتیکی، پیش از تولد و محیط رشد ضرورت احساس میشود.
از بحثهایی که تا کنون داشته ایم در می یابیم در حالی که عوامل پزشکی و محیطی خاص میتواند کودک را در معرض خطر ابتلا به اختلال زبان قرار دهد، این عوامل بخودی خود قابل شناسایی نیستند. تا هنگامی که زبان ظاهر نشود، یا اگر در ظاهر شدن آن اشکالی دیده نشود نمیتوان به وجود اختلالهای زبان پی برد. افزون بر این، در مرحله پیدایش زبان، ضمانتی وجود ندارد که نشانه های زبانی ثابت بماند. بایرز براون (۱۹۸۷) در پژوهش پیگیرانه در مورد یکی از کودکان مبتلا به خونریزی بطنی گروه مطالعه خود نقل می کند: سن کودک در اولین ارزیابی ۱۶ ماه یا به عبارتی معادل ۱۳ ماهگی سن بهنجار بود. از نتایج چنین برمیآید که کودک به تاخیر شناختی و زبانی مبتلاست، و در بعد حرکتی با دشواری بیشتری روبروست. با این حال، ارزیابی مجدد کودک در ۳-۴ سالگی نشان داد که نتایج اولیه تغییر کرده است. طول متوسط پاره گفتارها که از یک نمونه گفتار خودیخودی گرفته شده بود نشانگر معادل سنی ۳۵ ماهگی بود. این کودک در این مرحله، دیگر مبتلا به تاخیر زبان یا شناخت دانسته نمی شد. گرچه نیمه پایین میانگین نتایج، عقب ماندگی بارزی را در وی نشان نمی داد، در همان زمان مشخص شد وی تا حدی به اختلال حرکتی دچار است و به دلیل رشد نایافتگی دستگاه تولید صدا، گفتار او به آسانی قابل فهم نبود. در این سن مشکلات او بیشتر حرکتی بود تا در سایر مهارت های مورد این کودک نشان می دهد تا چه حد باید در پیش بینی روند رشد زبان در کودکان خردسال صدمه دیده محتاط بود. در برخوردهای نامناسبی که در سالهای اولیه با کودکان مبتلا به اختلال زبانی میشود باید توان عصبی محدود آنان را در تحمل این برخوردها در نظر گرفت.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص54-51، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}